جهانگیر الماسی:
کار سیاسی نمی کنم
به گزارش سام فیلم جهانگیر الماسی اظهار داشت: 15 سال است از سینما درآمد ندارم اما زندگی ام گذشته است و خدا را شکر می کنم هیچ نقطه سیاهی در آن نیست. یک زمان رئیس جمهوری مدام نام من را برد و عده ای فکر کردند سمتی گرفته ام! اما من کار سیاسی نمی کنم.
به گزارش سام فیلم به نقل از روابط عمومی خانه هنرمندان ایران، چهارصد و هشتاد و هفتمین برنامه سینماتک خانه هنرمندان ایران با نمایش فیلم «شبح کژدم» و با حضور جهانگیر الماسی و حسن رضایی بازیگران فیلم، شاهین امین منتقد و کارشناس و با اجرا و کارشناسی سامان بیات شامگاه دوشنبه ۲۹ آذر در سالن ناصری این مجموعه انجام شد.
شاهین امین منتقد و کارشناس سینما در ابتدای این برنامه اظهار داشت: «شبح کژدم» از جواهرات سینمای ایران است که تحت سیطره فیلم های دهه ۶۰ مهجور واقع شد. این فیلم به لحاظ روایت حتی امروز نیز فیلم مدرنی بشمار می رود و یک تماشاگر نوجوان و جوان امروزی هم از فیلم لذت می برد. منظورم از روایت فقط داستان نیست بلکه روایت بصری نیز منظورم است. فیلم های کیانوش عیاری جنسی دارند که قرار نیست در آنها هیچ نمایشی دیده شود. بااینکه می توان این فیلم را یکی از نمایشی ترین آثار او دانست. کسانی که با این فیلمساز همراه می شوند نباید در بازی و هر بخش دیگری جلوه گرانه باشند و بازیگرانش در عین حال که بازی می کنند، بازی نمی کنند.
وی ادامه داد: کیانوش عیاری پرده پوشانه کارگردانی می کند و اصطلاحی درباره سینمای او وجود دارد که آثارش «دیریاب» است و کاملا هم درست است. فیلم «شبح کژدم» پر از جزئیات است و به فضای سینمای پیش از انقلاب که گفته می شد کنایه می زند، متعلق نیست بلکه این اثر کاملا همدلانه است. برای مثال کاراکتر حسن در این فیلم عاشق سینماست و وقتی محمود خزاعی کارگردان جوان داستان نمی تواند رویاهایش را بدل به واقعیت و واقعیت ها را به فیلم تبدیل کند، برعکس عمل می کند و این دفعه سینما را واقعی و از جایی به بعد خود مرز این دو را گم می کند و در نهایت با ضربه انتهایی فیلم می گوید او حتی به سینما نیز خیانت کرده است.
این منتقد با اشاره به کیفیت بازی ها در این فیلم عنوان کرد: به نظرم این فیلم با فاصله بهترین بازی جهانگیر الماسی و حسن رضایی است و درخشان بودن آنها را به تصویر می کشد.
ممنوع الکار بودم که پیشنهاد بازی در «شبح کژدم» مطرح شد
حسن رضایی بازیگر پیشکسوت سینما نیز در این نشست بیان کرد: «شبح کژدم» فیلمی سراسر خاطره برای من است. برای اینکه در دوران ساخت فیلم ممنوع الکار بودم و وقتی کیانوش عیاری به من پیشنهاد بازی در این کار را مطرح نمود، راستش نمی خواستم بازی کنم و او توانست من را راضی کند. باید بگویم در این فیلم بیشتر از بازیگری، زندگی کردم و با محمود خزاعی خاطرات زیادی دارم.
جهانگیر الماسی نیز عنوان کرد: من برخلاف حسن رضایی در این فیلم بازی کردم و اساسا زندگی کردن در یک فیلم را نمی فهمم. برای اینکه وقتی کارگردان کات می دهد، ما از دنیایی به دنیای دیگر می رویم. در سینما باید بازی کرد و دانست برای چه لنزی و با چه فاصله ای باید حضور داشت. بازیگر باید به ریتم قبل و بعدش در هر سکانس یک فیلم اشراف داشته باشد. متاسفانه در سینما، تلویزیون و منابع آموزشی ما گاهی خلط مبحث می شود و دانشگاه هایی داریم که مدارک عالی در هنر می دهند اما در نهایت یک فوتبالیست می آید، جایزه می گیرد و بهترین بازی را به او نسبت می دهند. بدین سبب تکلیف دانشجویی که سال ها درس خوانده است یا تجربه ۶۰ ساله بازیگرانی امثال حسن رضایی که تجربه شان همان دانشگاه شان است، چه می شود؟!
وی ادامه داد: من در همه فیلم هایم بازی کرده ام و خودم از آنچه در فیلم هایم بوده ام، فاصله بسیاری دارم. گاهی از سینمای غیراجتماعی صحبت می شود اما مگر سینمای غیراجتماعی و سینمایی که به اجتماع مربوط نباشد، هم داریم؟! نسل ما روشنفکرانی مثل اسماعیل خویی، احمد شاملو، خسرو گلسرخی، نعمت میرزازاده و... داشت و روشنفکران دینی اش شهید مطهری و شهید مفتح و... بودند. ما برای خود ماموریتی فرضی و مسئولیتی اجتماعی داشتیم.
سینمای ایران به اندیشه، سواد، شعور و معرفت نیاز دارد
الماسی اشاره کرد: من با کیانوش عیاری از کودکی رفیق بودم. در اهواز تئاتر کار می کردم و قصه می نوشتم و هنوز در کتابخانه اهواز قصه هایم هست. برای تلویزیون طرحی بعنوان فیلمساز درباره مهاجرت روستاییان نوشته بودم که بعدها رخشان بنی اعتماد کاملش کرد. یک روز عیاری را دیدم که گفت می خواهد فیلمی بسازد و بازیگران از او پول زیاد می خواهند. من گفتم کمکت می کنم. کیانوش از ارتفاع می ترسید. با هم سوار هلی کوپتر شدیم و وی در آن سروصدا به من گفت می خواهم خودت در این کار بازی کنی.
وی عنوان کرد: نسل ما قصد مبارزه داشت اما در زمان ما همیشه کسی بود که شعار می داد. گویی باید فلسفه غرب یا آنتونیو گرامشی می خواندیم تا دوستانمان ما را بپذیرند! آن شعارها گاهی به فیلم فارسی تبدیل شد تا قصه بگوییم اما فیلمی مثل «شبح کژدم» با نمایی از رقص کابین ها در ذهن چطور می تواند در قصه بیاید؟! این فقط سینماست که می تواند این صحنه را به تصویر بکشد. من پاراجانف و تارکوفسکی را دقیقا به این دلیلهای دوست دارم. بدین سبب در این فیلم قرار شد نه شعار بدهیم، نه از زیربار مسئولیت در برویم و وجه تازه ای را که امروز سینماگران اروپایی کشف کرده اند و آن محاسبه تاثیر فیلم بر تماشاگر از قبل و احترام به خرد اوست، کشف نماییم و بدون این که شعار بدهیم، تاثیر بگذاریم.
این بازیگر اضافه کرد: در سکانسی از «شبح کژدم» وقتی آویزان از طناب در تله کابین بودم، آن زمان بدلی هم نداشتم و صحنه خطرناکی بود، ناگهان با خودم گفتم تو اینجا چه می کنی؟ این چه شغلی است؟ اما فهمیدم که این جدی ترین فیلم کیانوش عیاری است. او درباره ضرورت اجتماعی هنر حرف زده است و این را آن زمان از جوانی و غریزه و نه فقط دانش خود وام گرفته بود. عیاری تعریفی از هنر ارائه می کند و به نظرم از نولان و خیلی از فیلمسازان جدید هم جلوتر است. وی در این فیلم همین طور تحت تاثیر زهره همسرش و فیلم ها و نقاشی هایی که دیده بود، قرار داشت. نسل ما دنبال تاثیر تازه ناشناخته ای بود و وجه مثبت و تامل برانگیز رخدادهای نو را جست و جو می کرد. سینمای ایران به اندیشه، سواد، شعور و معرفت نیاز دارد. باید فکر نماییم چرا فیلم می سازیم؟! من ۱۵ سال است از سینما درآمد ندارم اما زندگی ام گذشته است و خدا را شکر می کنم هیچ نقطه سیاهی در آن نیست. یک زمان رئیس جمهوری مدام نام من را می برد و عده ای فکر کردند سمتی گرفته ام! اما من کار سیاسی نمی کنم. نسل ما این بود و موفق شد و چند نمونه موفق دیگر هم دارد که بی گمان یکی از آنها عباس کیارستمی است و من عاشق لانگ شات های وی هستم.
شاهین امین نیز در ادامه اظهار داشت: علت موفقیت این نسل نیز وامدار بودن آنها از تجربه های زیسته شان است.
الماسی افزود: سینما دروغ نیست بلکه بازسازی است مثل فیلم های «میان ستاره ای» و «تنت» نولان که درباره فضاهای جدید صحبت می کنند.
حسن رضایی نیز در ادامه نشست بیان کرد: من با جهانگیر الماسی خاطرات بسیاری خصوصاً در «شبح کژدم» دارم. رفاقت ما پیوسته و ادامه دار بوده است. «شبح کژدم» به صورتی تولد من بود و «آبادانی ها» نیز این تولد را برای من تکمیل کرد و برای بازی در هر دو فیلم هم نامزد شدم. در فیلم های زیادی بازی کردم و در زندگی زشت و زیبا با هم است، طنز و جدی و زد و خورد و آرامش.... اما هیچ یک از این آثار برایم مثل این دو فیلم نمی گردد. البته «بندرمه آلود» نیز فیلم خوبی بود.
ایشان سپس به خاطره ای از بازی اش در «بندر مه آلود» اشاره و درباره تهیه کنندگان سینمای پیش از انقلاب بیان کرد: پیش از انقلاب تهیه کنندگان خیلی خوبی داشتیم مثل علی عباسی، مهدی میثاقیه، مهدی احمدی، عباس شباویز، ناصر مجد بیگدلی و... از تهیه کنندگان خوب پیش از انقلاب بودند.
کیانوش عیاری ظلم دیده ترین سینماگر پس از انقلاب است
شاهین امین در بخش پایانی این جلسه به مبحث فیلم «شبح کژدم» برگشت و درباره این فیلم سینمایی عنوان کرد: در این فیلم صحنه هایی است که حتی برداشت آنها با امکانات دیجیتال فعلی، کار بسیار سختی است. مثل حرکت ماشین روی پله ها که شبیه اش در فیلمی ایرانی نیست. همین طور جزئیات در «شبح کژدم» به قدری زیاد است و در تارو پود فیلم تنیده شده که ممکنست بسادگی دیده نشود. این اتفاقات بسیار ملموس شده اند؛ مثل نمای درآمدن اگزوز یا سرخ کردن سیب زمینی و... که همگی فقط و فقط از مهارت فیلمساز و عوامل و بازیگران کار برمی آید. بنظر می رسد مهارت در سینمای ایران امروز مغفول واقع شده است. وقتی صحبت از ساختار فیلم می شود باید به یاد داشته باشیم که تکنیک ها گاهی مهم تر هستند و این مشخص می کند که یک فیلم خوب است یا نه. کارگردان نباید در حد یک تکنسین عمل کند. او باید در پیکره فیلم قرار بگیرد. فیلم های کیانوش عیاری در میان فیلم های منتخب دهه ۶۰ و ۷۰ کمتر است اما در دهه ۸۰ و۹۰ به تدریج در رده های بالا قرار می گیرد. این نشان میدهد آثارش ماندگار است و از زمانه خود جلوتر بوده و در طول زمان ارزش و عیار آنها مشخص می شود.
در این جلسه نقد و بررسی همین طور سوالاتی از طرف اعضای سینماتک خانه هنرمندان ایران عنوان شد. یکی از این سوالات به سرنوشت فیلم «سفره ایرانی» کیانوش عیاری و سایر آثارش مربوط بود. شاهین امین درباره فیلم «سفره ایرانی» در پاسخ به این پرسش بیان کرد: نمی دانم نسخه کاملی از این فیلم هم اکنون موجود است یا نه اما فیلم نیاز به تدوین مجدد دارد. اساسا اینکه چرا فیلم های عیاری به سرنوشت مهجوریت گرفتار می شوند، ماجرای مفصلی دارد. می شود او را بدون اغراق ظلم دیده ترین سینماگر پس از انقلاب، دانست که بیشترین اجحاف در حق او صورت گرفته است. خیلی از فیلم های او اکران نشده اند و حتی خودش نیز اجازه اکران فیلم «بیدار شو آرزو» را نداد. برای اینکه ماجرای زلزله را به قدری سهمگین می دانست که نمی خواست احساسات تماشاگران را جریحه دار کند و بعدها این فیلم بطور محدود پخش گردید. در جوانی ام فکر می کردم نخستین جایزه اسکار سینمای ایران را یکی از فیلم های عیاری می برد. امروز شاخص ترین سینماگران جوان ما به شدت تحت تاثیر سینمای او هستند. «سفره ایرانی» هم مثل بقیه فیلم های او، مثل «کاناپه» که من باردیگر آنرا دیده ام و درخشان است، نمایش داده نشد و لزوما دلیلهای منطقی بابت این اتفاق وجود ندارد. برای اینکه گاهی جوی مقابل یک فیلم ایجاد می شود که مبنایی ندارد. نظیر بلایی که سر «خانه پدری» افتاد و خیلی از مخالفان اکرانش حتی فیلم را ندیده بودند!
منبع: samfilm.ir
این مطلب سام فیلم را می پسندید؟
(1)
(0)
تازه ترین مطالب مرتبط
نظرات بینندگان در مورد این مطلب